WHO IS HUSAYN WHO IS HUSSAIN WHO IS HUSSEIN WHO IS HUSSAYN

WHO IS HUSAYN WHO IS HUSSAIN WHO IS HUSSEIN WHO IS HUSSAYN

یا اباعبداللّه♥️ هرگز فراموش نمی‎کنیم از آن ساعتی که خواستی از خواهرت زینب♥️ جدا شوی...
WHO IS HUSAYN WHO IS HUSSAIN WHO IS HUSSEIN WHO IS HUSSAYN

WHO IS HUSAYN WHO IS HUSSAIN WHO IS HUSSEIN WHO IS HUSSAYN

یا اباعبداللّه♥️ هرگز فراموش نمی‎کنیم از آن ساعتی که خواستی از خواهرت زینب♥️ جدا شوی...

مجموعه سوالات و شبهات ایراد شده در خصوص حضرت اباعبدالله و قیام ایشان

بسم الله الرحمن الرحیم



متون ذیل از منابع مختلف جمع آوری و بروز خواهد شد...


بر اساس آمار موجود، امروزه بیش از هشتاد شبکه ماهواره ای فارسی زبان در حال اجرای برنامه می باشند. و اغلب این شبکه ها رویکردی غیر دینی داشته و با هدف نابودی اعتقادات اسلامی- شیعی مخاطبان، راه اندازی شده اند. استفاده مردم و به ویژه جوانان از این رسانه ها و عدم تسلط آنان بر «علم تاریخ»، باعث شده که شبهات متعددی پیرامون قیام عاشورا در ذهن آنان نقش بندد. بررسی های انجام شده نشان می دهد که منابع این شبهات عبارتند از:

1. منابع ضعیف؛ مانند مقتل تحریف شده ابومخنف.

2. منابع غیر معتبر نزد شیعیان؛ مانند: «منهاج السنه النبویه»، نوشته «ابن تیمیه»، بنیان گذار فکری وهابیت و یا «البدایه و النهایه»، نوشته «ابن کثیر» که هر دو نویسنده با تحریف تاریخ و وارونه جلوه دادن آن، اقدام به رواج گسترده مطالب موهن و خلاف واقع برضد ائمه علیهم السلام و شیعیان نموده اند.

3. «کتاب های پر از تحریف حال حاضر» و یا منابعی که هدفشان «جمع آوری تمام روایات موجود نزد شیعیان بوده» و شناخت روایات تحریف شده را بر عهده خود محققین و پژوهش گران نهاده است.


در این میان، استفاده ناصحیح از« اینترنت» را نیز نباید فراموش کرد. وجود سایت های متعددی که تنها هدفشان تضعیف روحیه عاشورایی جوانان این مرز بوم است، یکی از مهم ترین راه های ترویج این شبهات است.

مهم ترین شبهات و سؤال ها درباره حادثه کربلا را همراه با پاسخ های آنها مرور کرده و در پایان برخی از پرسش ها، به کتاب ها و یا منابع مفید مرتبط با آنها نیز اشاره شده است.

1. زیارت های عاشورا، اربعین و وارث از کدام امام نقل شده اند؟

الف. زیارت عاشورا
این زیارت از امام باقر علیه السلام نقل شده است. وی در ایام کودکی در واقعه کربلا حضور داشت. امام علیه السلام این دعا را به شخصی به نام «علقمة بن محمد حضرمی» آموخت و او نیز به «صالح بن عقبه» و «سیف بن عمیره» این دعا را یاد داد. ابن قولویه قمی (پدر شیخ صدوق) نیز در کتاب «کامل الزیارات» نوشته است: «صالح بن عقبه» و «سیف بن عمیره» نقل کرده اند که «علقمة بن محمد حضرمی» به حضور امام باقر علیه السلام رسید و از وی خواست که به وی زیارتی بیاموزد که دو کار بُرد داشته باشد؛ بدین معنا که هم بتواند آن را در روز عاشورا و هنگام تشرف به حرم امام حسین علیه السلام بخواند و هم اگر توفیق زیارت قبر امام علیه السلام را نداشت، بتواند به وسیله آن دعا، امام را از راه دور و یا از خانه خود، زیارت کند و آن گاه، امام علیه السلام زیارت عاشورا را به وی آموخت.

ب. زیارت اربعین
این زیارت از امام صادق علیه السلام نقل شده است. امام علیه السلام این زیارت را به شخصی به نام «صفوان بن مهران» آموخته و شیخ طوسی نیز با واسطه، این زیارت را در «تهذیب» و «مصباح المتهجد» آورده است.

ج. زیارت وارث
سید بن طاووس این زیارت را با چند واسطه از جابر جعفی و او از امام صادق علیه السلام نقل کرده است.

2. چرا امام حسین علیه السلام در زمان معاویه قیام نکردند؟
پس از شهادت امام حسن علیه السلام، تعدادی از شیعیان به تصوّر عوض شدن شرایط، دور هم جمع شده، به این نتیجه رسیدند که با نامه نگاری به امام حسین علیه السلام، او را برای قیام برضدّ معاویه، به کوفه دعوت کنند و آمادگی و همراهی خود را تا پای مرگ، به او اعلام کنند.

یکی از اوّلین نامه ها در این زمان که به وسیله یکی از شخصیت های بزرگ کوفه، به نام جَعْدَة بن هُبَیرَة (پسرعمة امام حسین علیه السلام نگاشته شده، چنین است:

«تعدادی از شیعیان تو در این جا تمایل فراوان به شما دارند و هیچ کس را با شما قابل مقایسه نمی دانند، آنها قبلاً دیدگاه برادرت حسن [علیه السلام ] را در بازایستادن از جنگ، دانسته اند و تو را به نرمی با دوستان و شدّت با دشمنانت در راه خدا، می شناسند. اگر می خواهی این امر [حکومت ] را به دست آوری، نزد ما بیا که ما خود را برای مرگ همراه تو، آماده ساخته ایم».

امام علیه السلام در جواب چنین نوشت: «من در این زمان به این مطلب [حکومت ] اعتقاد ندارم؛ پس شما که رحمت خداوند بر شما باد، تا زمانی که معاویه زنده است، حرکتی نکنید و در خانه ها مخفی شوید و از برانگیختن بدگمانی [حکومت ] بپرهیزید. اگر اتفاقی برای او افتاد [از دنیا رفت ]، و من زنده بودم، آن هنگام، نظر خود را برای شما خواهم نوشت».

پس از این جواب و نیز به دنبال ملاقات های حضوری که گروهی از کوفیان با امام داشتند. کوفیان از این که امام در آن شرایط، دست به اقدامی بزند، ناامید شدند و دعوت و نامه نگاری را ادامه ندادند؛ اما اتّفاقی افتاد که کوفیان را با تصوّر تغییر شرایط، به نامه نگاری دوباره واداشت و آن، اعلام ولیعهدی یزید و فشار برای بیعت گرفتن برای او بود. این اقدام معاویه، خلاف صلح نامة او با امام حسن علیه السلام بود که بر اساس آن معاویه حق انتخاب جانشین برای خودش را نداشت. کوفیان که ظاهراً از مخالفت امام حسین علیه السلام با این بیعت آگاه شده بودند، نامه ای به امام علیه السلام نوشته، از او خواستند تا برضدّ معاویه قیام کند؛ امّا وی این درخواست را نیز نپذیرفت.

علّت پاسخ منفی امام به این دعوت ها، در زمان معاویه، می تواند ریشه در مسائل زیر داشته باشد:

1. وجود صلح نامه (که مورد تأیید امام حسین علیه السلام نیز بود) و در آن تأکید شده بود که پس از معاویه، قدرت به امام حسین علیه السلام خواهد رسید.

2. قدرت و شخصیت منافق گونه معاویه؛ زیرا او از یک سو از هر فرصتی برای ضربه زدن به خاندان علوی استفاده می کرد و در این راه حتی تا مسموم کردن و به شهادت رساندن امام حسن علیه السلام پیش رفت و از سوی دیگر، وانمود می کرد که به بهترین وجه ممکن، با این خاندان، به ویژه شخص امام حسین علیه السلام مدارا می کند و حرمت آنان را پاس می دارد و بدین گونه در بین مردم، خود را به عنوان خلیفه ای مشروع، معرفی کرده و چهره ای نیکو برای خود فراهم آورده بود.

3. پذیرش عمومی حکومتِ معاویه از سوی جامعه آن روز.

4. عدم اقبال عمومی شیعیان کوفه که نامه نگاری های آنها برخلاف سال شصت، به صورت گسترده نبود.

5. روشن نبودن انگیزه های کوفیان و دیگر مسلمانانی که از امام درخواست قیام برضد معاویه را داشتند.

3. امام حسین علیه السلام که کوفیان را شناخته بود, چرا پسر عموی خویش مسلم را به کوفه فرستاد؟

زیرا امام حسین علیه السلام با انبوه نامه های کوفیان مواجه شد؛ نامه هایی که در آنها پیغام داده بودند که «اگر نزد ما نیایی، گنه کار هستی». بنابراین امام علیه السلام از یک طرف تحت فشار حکومت بنی اُمَیه بود که خواستار بیعت او با یزید بودند و او با ردّ این خواسته، از مدینه ناخواسته مهاجرت کرده بود و در حرم الهی نیز در معرض خطر قرار داشت و از طرف دیگر با این حجم زیادی از نامه های دعوت کوفیان مواجه بود و باید پاسخ روشنی به این نامه ها می داد؛ زیرا جمعیت انبوه دعوت کنندة کوفه، حجّت را بر امام تمام کرده بودند و پاسخی شایسته می طلبیدند.

4. این درست است که می گویند امامان شیعه و به طور خاص امام حسن و امام حسین علیه السلام در جنگ و کشتار ایرانیان حضور داشتند و پس از اسارت زنان ایرانی، زیباترین دختر امپراطور ایران را برای خود برداشته اند و امام حسین علیه السلام با او ازدواج کرد؟

این سوال دارای سه بخش زیر می باشد که باید به هر یک جداگانه پاسخ داده شود:

الف. حضور امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در جنگ برضد ایرانیان

هیچ یک از منابع معتبر شیعی از حضور امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در فتوحات ایران، شام و یا آفریقا، سخنی نگفته اند؛ اما برخی از منابع اهل سنت از حضور آنان در بعضی از فتوحات، آن هم در زمان خلفا (و نه زمان امام علی علیه السلام)، خبر داده اند که به عنوان نمونه به موارد ذیل اشاره می شود:

1. بلاذری نقل کرده که امام حسن و امام حسین علیهماالسلام دو پسر امام علی بن ابی طالب علیهم السلام در این جنگ (فتح طبرستان) با سعید بن عاص، همراه بودند.

2. طبری مورخ مشهور اهل سنت می نویسد: «در سال سی ام (و در زمان حکومت خلیفه سوم) سعید بن عاص با تنی چند از اصحاب، همچون حسن، حسین ]علیهماالسلام[، حذیفة بن یمان و. .. به همراه سپاهی از کوفه، به قصد خراسان به راه افتادند».

3. از دیگر نویسندگان اهل سنت که به این خبر اشاره کرده اند، می توان به ابن اثیر، ابن کثیر و ابن خلدون اشاره کرد.

بررسی و نقد گزارش های اهل سنت
1. بخشی از این گزارش ها فاقد سند می باشند.

2. آن دسته از گزارش های تاریخی اهل سنت هم که سند ارائه کرده اند، سندشان معتبر نمی باشد؛ بدین معنا که نقل کننده آن خبر یا فردی دروغ گو و جاعل است و یا فردی ناشناخته و مجهول.

3. دسته ای از گزارش های تاریخی نیز فقط اشاره به حضور امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام در ایران دارند و در آنها هیچ گونه اشاره ای نشده که حضور آنان برای جنگ بوده است.

افزون بر ایرادهایی که بیان شد، دو مسئله دیگر نیز وجود دارد که درستی گزارش های یاد شده را مورد تردید قرار داده، حتی غیر قابل قبول می سازد که عبارتند از:

1. تمام روایات تاریخی که بیان کننده سال شرکت امام حسن و امام حسین علیهما السلام در فتوحات می باشند، مربوط به حضور آنان در فتوحات خلیفه سوم هستند و امیرمؤمنان، علی علیه السلام حتی در حد مشاوره، حاضر به همکاری با خلیفه سوم در امر فتوحات نبود؛ تا چه رسد به این که فرزندان خویش را جهت انجام فتوحات به همراه لشکریان تحت فرمان وی، به جبهه نبرد گسیل دارد.

2. امام علی بن ابی طالب علیه السلام در عصر امامت و خلافت خویش امام حسن و امام حسین علیها السلام را از شرکت در معرکه صفین باز می داشت و چون در یکی از روزها آن حضرت متوجه شد که امام حسن علیه السلام آماده کارزار است، فرمود: «از طرف من جلوی جوان را بگیرید؛ تا با مرگش، پشت مرا نشکند که من از رفتن این دو (امام حسن و امام حسین علیهما السلام) به میدان نبرد، دریغ دارم؛ تا مبادا با مرگ آن دو، نسل رسول خدا صلی الله علیه وآله قطع شود».

حال با چنین اکراه و امتناعی از سوی آن حضرت نسبت به حضور آنان در نبردهایی که به فرماندهی خودش صورت می گرفت، چگونه آن بزرگوار حاضر می شد که تحت زعامت زمامداران دیگر، فرزندان خویش را که پیشوایان آینده جامعه اسلامی هستند، به جبهه جنگ بفرستد؟

بنابراین، با توجه به وجود چنین اشکال های سندی و محتوایی، این ادعا، نادرست است.

ب. زیباترین دختر یزگرد سوم
بحث زیبایی این شاهزاده، یکی از بحث های ساختگی زمان های اخیر است و از آن جهت که وی مادر یکی از ائمه دانسته شده، آن را با مبالغه نقل کرده اند و ما هیچ دلیلی نداریم که وی زیباترین دختر یزدگرد بوده است.

ج. ازدواج امام با دختر یزدگرد
اصل داستان که یزدگرد دختری داشته که به افتخار عقد زناشویی با امام حسین علیه السلام و مادری امام سجاد علیه السلام نائل شده، از نظر مدارک تاریخی، سخت مشکوک است و مورخین عصر حاضر اغلب در این قضیه، تشکیک می کنند و آن را بی اساس می دانند. برخی اشکالات مطرح شده درباره این موضوع، عبارتند از:

1. اختلاف شدید در نام وی که نام های مختلفی چون شهربانو، شهربانویه، شاه زنان، مریم، فاطمه، شهربان، شهرناز، جهان بانویه، غزاله، سلامه، و سلافه برای وی بیان شده است.

2. در گزارش های مربوط به اسارت وی، اختلافات فراوانی وجود دارد. برخی اسارت وی را در زمان خلیفه دوم، دسته ای دیگر در زمان خلیفه سوم و برخی آن را در زمان خلافت حضرت علی علیه السلام دانسته اند و کتاب هایی مانند: «تاریخ الامم و الملوک» طبری و «الکامل» ابن اثیر که به صورت سال شمار جنگ های مسلمانان با ایرانیان را تعقیب کرده، مسیر فرار یزدگرد را به شهرهای مختلف ایران نشان داده اند و از ذکر جزئیات حادثه نیز غافل نشده اند، در هیچ موردی اشاره به اسارت فرزندان او نکرده اند.

3. وجود اختلافات فراوان درباره نَسَب مادر امام سجاد علیه السلام که دسته ای وی را دختر یزگرد دانسته اند و دسته ای دیگر سبحان، سنجان، نوشجان و شیرویه را به عنوان پدرِ مادر امام سجاد علیه السلام ذکر کرده اند.

در مقابل دو قول فوق، برخی از منابع متقدم و متأخر بدون هیچ گونه اشاره به «بزرگ زاده» بودن مادر امام سجاد علیه السلام، وی را اهل سیستان یا سِند یا کابل دانسته اند.

4. از مهم ترین اسناد تاریخی که می توان درباره مادر امام سجاد علیه السلام به آنها استناد کرد، نامه های منصور به محمد بن عبدالله معروف به «نفس زکیه» است که رهبری مخالفان علوی و طالبی (اولاد ابوطالب) را در مدینه بر عهده داشت و همیشه میان او و منصور نزاع و درگیری بود. در یکی از این نامه ها منصور خطاب به محمد، چنین نوشته است: بعد از رحلت پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در میان شما شخصیتی برتر از علی بن حسین ]امام سجاد علیه السلام [ظهور نکرده، در حالی که او فرزند امّ ولد (کنیز دارای فرزند) بود.

جالب آن است که هیچ اعتراضی - از سوی محمد یا دیگران – درباره این موضوع شنیده نشد و اگر مادر امام سجاد علیه السلام فرزند شاهزاده ای ایرانی بود، درباره این موضوع حتماً محمد بن عبدالله برای پاسخ دادن، به آن استناد می کرد.

5. علت سرخی پرچم گنبد مطهر امام حسین علیه السلام چیست؟
فرهنگ خون خواهی در میان همه اقوام، به ویژه عرب ها، همواره وجود داشته است. در میان اعراب رسم بر این بود که اگر کسی خونش به ناحق بر زمین ریخته می شد و انتقام آن به نحو شایسته ای گرفته نمی شد، پرچم سرخی بر مزار او می گذاشتند. پرچم سرخ افراشته شده بر گنبد امام حسین علیه السلام نیز به همین علت است. در زیارتی که امام صادق علیه السلام به «عَطِیة» آموخت، آمده است: «شدت همبستگی و پیوند سیدالشهدا با خدا، به نحوی است که شهادتش همچون ریخته شدن خونی از قبیله خدا می باشد که جز با انتقام گیری و خون خواهی اولیا خدا، تقاص نخواهد شد».

7. فلسفه سینه زنی چیست و حد و حدود آن چقدر است؟
سینه زنی، نوعی مراسم سنتی عزاداری برای سید الشهدا علیه السلام و دیگر ائمه مظلوم علیهم السلام، است. این مراسم معمولاً همراه نوحه خوانی با آهنگی خاص است.

اصل این سنت در میان عرب ها رواج داشته است. آنها هنگام وارد شدن مصیبت، دست ها را به صورت ضربدری -به گونه ای که کف دست ها به طرف صورت باشد- روی هم قرار داده و به نشانه عزا به سینه می زدند (کاری که اکنون نیز در میان زنان عرب بسیار رواج دارد). سینه زنی به مرور زمان، به صورت موجود در آمده است.

این گونه نوحه گری ابتدا به صورت فردی بوده، اما به مرور زمان به صورت گروهی و دسته های سوگواری در آمده است. همچنین رواج و توسعه این عمل مربوط به همان قرن های آغازین هجری در دولت آل بویه بود و در زمان صفویه گسترش یافت و در عصر قاجاریه، بر تجملات این مراسم افزوده شد.

لازم به ذکر است که بهترین راه برای زنده نگاه داشتن هر فاجعه ای - به ویژه فاجعه کربلا - کارهای عملی می باشد. این کارهای عملی وقتی با هنرنمایی همراه باشند، تأثیر عمیق تری بر جای خواهند گذاشت. سینه زنی یکی از این کارهای عملی همراه با هنرنمایی است و به همین دلیل، مورد استقبال همه قرار گرفت. بر سر و بر صورت و یا اعضای دیگر زدن هم تأثیر دارد؛ ولی مانند سینه زنی طبیعی و خود جوش نیست.

این کار، نوعی عکس العمل عاطفی است که افراد هنگام عزا و مصیبت انجام می دهند. برخی زنان حاضر در صحرای کربلا، پس از مشاهده آن فجایع، با زدن بر سینه خود به عزاداری پرداختند و می توان حدس زد که با به حرکت در آمدن کاروان اسرای کربلا و اقامه عزا از سوی آنان در شهرها و اقامتگاه های بین راه و همراهی برخی از مردم با آنان، این روش به مرور زمان به صورت یک سنت و شیوه در عزاداری امام حسین علیه السلام در آمده باشد.