دل کاش، جز مسیر تو راهی بلد نبود...
. (I wished) my soul did NOT know any other way, except your way...
تا او ظهور نکند تمام روزهای من غروب جمعه است
Until his emergence, my days are like sunsets on Friday afternoons
کاش تمام شود این روزهای سخت نبودنت
(I wish) these difficult days would end and pass (until your coming)
دنیا، غروب جمعه چه دلگیر می شود...
The world seems so dull on Friday sunsets
گفتم شبی به مهدی اذن نگاه خواهم/ گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم
I wished for Mahdi's reverence, and he wished for cleans
or
I wished for Mahdi's reverence, and he wished for the cleansing of my soul
مولا جان ! دشت های سوخته در حسرت باران اند و چشمان من در انتظار حضور سبز تو .
My Master, the burned land wish for rain, and my eyes await the green presence of your being
چقدر سخت است در انتظار ماندن و چقدر سخت است از تو گفتن آن هم از زبان موجود ناچیزی مثل من ای روشن ترین چراغ پنهان و ای پنهان ترین حضور روشن ! در کدامین سحر خواهی آمد تا از رشته ی جانم حریری از عشق را در زیر پایت فرش کنم
How difficult it is to await your presence, and how difficult it is to speak of you, especially with a tongue as speechless as mine. You are the most brilliant hiding light, and the most present light in hiding. In which sunrise will you come in order for me to throw the carpet of my soul beneath your feet
هر روز بی تو بودن، برای من گناهی نا بخشودنیست...
Everyday without you is an unforgiving day for me
امروز جمعه است...و من هر غروب جمعه بی اختیار دلتنگ می شوم...
Today is a Friday, and in every Friday evenings I naturally become restless...
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
Many Friday sunsets have passed without your coming
یگانه شاهراه عشق و عرفان جز امتداد نگاه او نیست. مرا هزار امید است و هر هزار تویی
The main and ONLY Highway of Love and theology is on the horizon of your look. I have a thousand hope and all these counts of hopes wish for your coming